امیرصدراامیرصدرا، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 24 روز سن داره

دنیای کودکانه و امیرصدرا

امیرصدرا و قیچی و چسب

از 2 سالگی قیچی و چسب برات خریدم و کنارت مینشستم       تا دستات کم کم قدرت خوب بریدن پیدا کرد اوایل دور کاغذ را کوتاه کوتاه قیچی میزدی مثل دامن چین دار میشد بعد برات روی کاغذ خط میکشیدم میگفتم روی این خط را با قیچی ببر الان دیگهخیلی خوب دور هر چیزی را میبری در 2-3 سالگیت بیشترین تفریحت این بود که مجله کاغذ و ... بهت بدم تا ببری به چسب خیلی علاقه داشتی و تا 3 سالگیت 3 تا چسب رازی و 2تا چسب ماتیکی تموم کردی . تکه کاغذهای بریده ات را باچسب روی کاغذ یا مقوا میچسباندی . گاهی هم خرایکاری میکردی و اگر غافل میشدم میدیدم دنبال  چسب زدن به وسایل دیگه هستی .اونوقت تا یکروز چسب و قیچی تنبیه میشدند و میرفتند بالای کمد . ...
26 اسفند 1391

دو سالگی 4 ماهگی شاه پسر

سلام قندعسلم ماه مهر ماه خوبی بود  یک هفته  با مامان جانت با قطار رفتیم مشهد خونه عمه فاطمه . یاسین پسرعمه ات 5 ماهه بود . خیلی اذیتم کردی 24 مرداد از پوشک گرفت بودمت ولی بعد از یکماه همچنان اذیتم میکردی و نمیگفتی و مرتب من در حال شستن شورت و شلوارهات بودم فرشهای خونه عمه را هم نجس کردی و عمو مجتبی مجبور شد فرشهاشونو بده قالیشویی . بعد از دستشویی هم برای پوشوندن شلوارت بازی درمیاوردی و فرار میکردی و حسابی کلافم میکردی دیگه با دیدن کارهات همه میگفتن خدا بهت صبر بده و اصلا یکجا بند نبودی تو رستوران زیر میزها بودی از زیر صندلی مردم رد میشدی و ... توی مغازه ها زیر رگالها بودی و ... خیابان هم کنارم راه نمیرفتی و سربه هوا دنبال همه میر...
7 اسفند 1391

دو سالگی و 7 ماهگی

دیماه 1391 دی ماه 1391 تولد بابایی براش تولد گرفتیم و تو خیلی خوشت اومد ایشالله میخوام برای 3 سالگیت جشن تولد خوشگلی بگیرم از اواسط دی با هم رفتیم کلاس خلاقیت مادر و کودک2ساله ها در مهد کودک و آینده در شهرک نفت  عکسهاشو هم برات میذارم . توی کلاس شعر میخونیم و ورزش میکنیم با رنگ انگشتی نقاشی میکنیم و کاردستی درست میکنیم تو هم عاشق چسب زدن و ... هستی و
7 اسفند 1391