4 ماهگی جیگر طلا
4 ماهگی - شهریور89
واکسن داشت و 5/1 روز تب 38 درجه داشت در این روزها کتاب شعر حسنی ( 6 جلدی) را برایش میخوندم دوست داشت مخصوصا عکسهای روی جلد را . و پاهایش را پیدا کرده بود و به طرف دهانش میبرد( از چند روزقبل از4ماهگی)پاهایش را بادستش میگرفت و سرگرم میشد و مدل مکیدنش تغییر کرد 4انگشتی یا کمتر (بدون شست ).گاهی هم 8 انگشتی .
دالی کردن را دوست داره صورتم را میگیرم و میگم مامان کو /؟ دالی که میگم بلند میخنده با صدا دیگه اگر از فاصله بیشتر مثل آشپزخانه باهاش وقتی روی فرش حال است حرف بزنم من را میتونه ببینه و میخنده. و از دیدن من و حضور من و اینکه تنها نیست شاد و خوشحال میشه.
روی شکم دست و پاش را میگیره بالا طوری که انگار تو هوا است یا توآب داره شنا میکنه (اوایل ماه باشکم و فشار به سر قدری جلو میخزد ولی غلت پشت هم نمیزنه )ولی از هر دو جهت میتونه از پشت به شکم بشه . هفته اول ماه چهارم شست پایش هم می خورد شبها دیر می خوابد و تا 12 شب بیداره باید دوباره مثل قبل که از 40 روزگی عادت کرده بودساعت 8 تا 9 شبها عادتش بدم بخوابه .
.امروز 17 مهر است ساعت 12ونیم مهدی مدرسه راهنمایی ناظم شده و ساعت 3تا 4 عصر میاد امیر صدرا هم روی زمین دراز شده و به من نگاه میکنه وقتی باهاش حرف میزنم و نگاهش میکنم می خنده خوابش گرفته امروز کتاب شعر حسنی و عید نوروز راباهم خوندیم الان توبغلم گرفتمش تا اروم بشه گرسنه شده شیر بهش دارم میدم .فعلا بای