امیرصدرا و دردسرهای نرفتن به مهدکودک
این روزها بد جور کلافه ام . هیچ صراطی مستقیم نیستی و برای رفتن به مهد حسابی مامان عزیز را کلافه کردی . منم در سرکار کلافه ام و فکرم حسابی مشغوله نمیدونم باید چیکار کنم؟
خدایا خودت یک فرجی کن تا این پسرکم با مهد آشتی کنه و علاقمند بشه .
قبلا اینطوری نبود . بعد از عمل لوزه اش حسابی وابسته شده نمیدونم این پزشکا توی اتاق عمل چیکارش کردن که از دور شدن از خونه میترسه . در مهدکودک دست مامان عزیز را ول نمیکنه و حاضر نیست جدا بشه .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی